ماکجا، ایران کجا ؟!!!

فرهنگ و تمدن در مباحث انسان شناسی، بعضا بجای یکدیگر یا به یک مفهوم بکار برده می شوند و شاید بتوان تنها تفاوت این دو واژه را در تنگنای زمانی فرهنگ نسبت به تمدن آن هم از حیث لغت برشمرد .

بحث حاضر پیرامون مفهوم این دو واژه نیست، بلکه پیرامون فرهنگ امروز ما و تمدن دیروز کشورمان واوضاع فرهنگی حال و گذشته ماست .

بنابه نوشته باستان شناسان و تاریخ نگاران، فلات ایران از حدود پنجاه هزار سال پیش محل سکونت نوع بشر بوده و در طی این سالها همواره در راه رشد و ترقی خود کوشیده و و برای آبادانی، آسایش و رفاه خود و همنوعانشان تلاش کرده و برآن افزوده اند، وتابدانجا پیشرفته اند که ایران را که  تا به امروز بعنوان بزرگترین گذرگاه و پل ارتباطی بین شرق و غرب، به عالم شناسانده و از حدود هفت هزار سال پیش بازیگر نقشی بودند که شاید مردم هیچ نقطه این کره خاکی افتخار ایفای نقش را نداشته اند .

ایران از آن سالها شاهراه برخورد و تبادل افکار، عقاید و اندیشه های دو سوی عالم بوده و در طی قرون متمادی فرهنگ وتمدن این دو را گرفته و بنا به آموزه های فرهنگی خود آنها را تکامل بخشیده وهمراه با رشد و شکوفایی خود در راه فرهنگ، تمدن غنی و تکامل یافته خود را به دیگر ممالک دنیا صادر می کرده است .

اما آنچه امروز در کمال ناباوری شاهد آن هستیم، تغییر این جایگاه  از تولیدکننده به مصرف کننده هستیم، خرده فرهنگ های دسته چندم را وارد کرده و مصرف می نمائیم و با وجود تعصب فراوانی که نسبت به فرهنگ خود داریم، اما آنرا همچون جنسی کهنه و فرسوده به کناری انداخته و به مصرف کالاهای معیوب شرق و غرب می پردازیم .

چند نمونه از این فرهنگ و ضد فرهنگ ها را اگر بخواهیم بنگریم خود شاید متوجه دیگر اشتباهاتمان نیز بشویم .

ایرانیان از زمانی که یکجا نشینی را اختیار کردند و به پرورش حیوانات روی آوردند، همواره محل سکونت خود و نگهداری حیوانات را جدا ساخته و اینگونه به زندگی پرداخته اند.اماامروز شاهد همنشینی مسالمت آمیز با حیوانات اهلی و وحشی زیر یک سقف باهم هستیم و به مضرات و خطرات این همنشینی نیز ابدا فکر نمیکنیم .

یکتاپرستی ایرانیان از زمانهای دور برهمه اثبات گردیده و زمانی که اسلام وارد ایران گشت بازهم ایرانیان نقش خود را به درستی ایفا کرده و اعراب صحراگرد را با فرهنگ خود آشنا و هماهنگ کردند، اما مدت کوتاهی است که شاهد ورود وگسترش مغرضانه ضد فرهنگ های این فطرت پاک ایرانی، چون شرک پرستی و شیطان پرستی و دیگر زیرشاخه هایش در سراسر کشور هستیم .

فرهنگ و تمدن چندهزارساله خود را به بهایی اندک میفروشیم، کما اینکه با فروش آن هویت خود را نیز می فروشیم و غافلیم از اینکه اینها نقش موریانه ای را بازی می کنند که از داخل شالوده و بنیان ما و تمدنمان را هدف گرفته در نابودیش می کوشند . چندپاره شدن فرهنگی کشور، پدیدارگشتن اخلافات عمیق و کینه های شدید بین مردم، بزرگترین و قویترین دشمنی است که یک ملت می تواند داشته باشد، زیرا این دشمن تنها در فکر از بین بردن اتحاد و یکدستگی مردم بوده و اینگونه ضربه خود را وارد می گرداند .

در این بین نقش خود ما نیز به عنوان، مدافع یا «شریک دزد و رفیق قافله » چشمگیر و قابل توجه است . تعصبات و غرور فراون ما بر تمدن و فرهنگ خودمان در سالهای گذشته باعث آن گردیده تا از ورود آهسته و مداوم این خیل عظیم متجاوز به شالوده کشور غافل گشته و بجای پیشرفت تمدنی و فرهنگی، بعضا پس رفت هم داشته باشیم و بجای آنکه به فکر اصلاح امور از طریق مشابه و صحیح باشیم خودمان با روشهای نامتعادل آب بر آسیاب دشمن ریخته و بجای مدارا با آنان که در دام حقه های دشمن افتاده اند با زور سعی در اصلاح امور داریم و چوب خود را بر سر هم گروهی های خود می کوبیم . شاید اگر کمی از وقتمان را برای جبران کمبودها و پرکردن منافذی که روزنه ورود مهاجمین بود میکردیم، امروز نیازی به چماق بر سر خود کوبیدن نداشتیم . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد